ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

اکو قلب نی نی طلا

عزیزم امروز 26مهر که  البته شده 27 از صبح ساعت 8تا 9 ادرگیر تماس ونوبت دهی برا دکتر قلب بودم تا بعد از کلی اعصاب خوردی جواب دادن. اخه دکتر محمودی گفت برا اطمینان باید بری ومعرفی نامه داد*وبابا باجون رفتم گلستان خیلی شلوغ بود ومعطل شدیم انقدر نوزاد وبچه مریضدیدم که خیلی حالم گرفت تا ساعت 1ظهر نوبتم شد خدارو شکر گفت. نرماله*وخیالمون راحت شد ضربانت 130بود وقلب چوچولوتو دیدم مادری فدات
27 مهر 1393

ماجرای جنسیت نی نی ناز ما

عزیزدلم وفسقلی من امروز دقیقا سه هفته از اخرین سونو میگذره که بهم گفت دخملی وامروز طبق حرف خودش رفتم دوباره سونو همون جا_و  جا به همراه بابا جون ومامان جون واجی ریحانه. وصتی نوبتم شد مامان جون واجی پایین بودن. بخاطر اینکه دیگه اجی خسته شده بود خودم رفتم داخل وبعد از چند دقیقه گفت جنسیتش پسره !خیلی تعجب کردم گفتم شما که گفتید دختره گفت اگر مطمین بودم نمیگفتم دوباره بیای گفتم حالا مطمینید؟گفت اره وبرام تو جواب سونو نوشت_خیلی شوکه شدم چون از ته قلبم باور کرده بودم دخملی عزیزمتو پسر قند عسل منی خیلی خوشحالم بوسسسسسسس انشالا که سالم وسر وقت بیای بغلم*وقتی به مامان جون گفتم خیلی خوشحال شد ومنو بوس کرد بعد هم به بابا گفتم خیلی خوشحال شد وباور ...
27 مهر 1393

مرخصی مامان

عزیزم قضیش خیلی مفصله ومن سعی میکنم خلاصه بگم. بعد از کلی ماجرا پایه پنجم لاله پسرونه ابلاغ دادن. از لحاظ مسافت خیلی خوبه ولی پسرا وای!اعصابم بهم میریزه واسترس میگیرم وبزا قندم بده!به پیشنهاد خاله مهری گواهی گرفتم برا عدم کلاسداری وابتدایی مولفقت نکرد یا کلاس یا مرخصی وبه پیشنهاد معانمون بعد از کلی دداستان مرخصی استعلاجی هستم فعلا خوبه تا 1ماه بعد باید تمدیدش کنم  
6 مهر 1393

ریحانه و اجی مهربون

سلام بر دخترای جا نم دیشب بعد از مدتها دلو زدم به دریا ورفتم سونو گرچه خودم میدونستم دخملی ولی از بس همه پرسیدن وگفتن برو که من هم رفتم عزیزم بعد از مسافرتمون نیاز بود چک اپ بشم عزیزم وقتی تو اتاق سونو بودم گفت زود اومری برا جنسیت ولی گفت اختمال زیاد دختره ولی نمینویسم تا3هفته دیگه بیا بعد بهم میگه برو دعا وگریه زاری کن زیر درگاه خدا شاید فرجی شد میدونی چی گفتمش؟گفتم نه چرا گریه کنم هر چی مصلحتمونه خدا بهم میده!دیگه چیزی نگفت.اینو نگفتم که ناراحت بشی گفتمت تا یه دفعه فکر نکنی مامان بابا پسر دوست داشتن. انشالا که دوران سخت بارداریه به خوشی میگذره ودخمل نازمو بغل میکنم#* ...
6 مهر 1393
1